توضیح کلی :
حتما یادتونه کرسی های چوبی چارپایه که روش لحاف میانداختن و یه سینی هم واسه جای خوراکی روش میذاشتن. اطرافش هم تشک و پشتی بود... در حالیکه بیرون به شدت سرد بود و برف می بارید راحت لم میدادی... پاهارو دراز میکردی زیر کرسی... پدربزرگ یا مادربزرگ هم قصه می گفت...
توی هوای سرد خیلی میچسبه بری زیر این کرسی ها... مگه نه؟
یادش بخیر
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
این گردن بند هارو که یادتونه؟...یه چشم سه بعدی بود که وقتی کجش میکردیم بهمون چشمک میزد.
ماهم ذوقمرگ شدید... انگار یه جنس مخالف بهمون چشمک زده
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
علاء الدین و چراغ جادو... نه نه ببخشید چراغ نفتی علاء الدین
چون معروف ترین مارکش علاءالدین بود واسه همینم کلا به این اسم معروف شد.
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
کیوسک تلفن های همگانی سکه ای
یادش بخیر... قدیما یک سکه 2 ریالی مینداختی توی این تلفن ها و ساعت ها باهاش حرف میزدی.
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
بچه که بودیم هروقت مامان یا مامانبزرگ مشغول خیاطی بود، یکی از آرزوهامون این بود که دسته ی این چرخ خیاطی هارو بگیریمو چند دوری هم ما بچرخونیم ولی فقط نخ کردن سوزنش بود که نصیبمون میشد.
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...