توضیح کلی :
شانسی و شانسی فروشی
یادش بخیر شانسی می فروختیم! خفن ترین جایزه هاشم موتور دنده ای بود و مار پلاستیکی.. و کم ارزش ترینش هم انگشترهای پلاستیکی. هرچی هم که سود می کردیم می بردیم کلوپ آتاری بازی می کردیم..!
اعتراف می کنم یه بار جایزه های اصلیشو ورداشتیم برای خودمون بجاش دکمه و ازین کریستالایی که از لوستر آویزون بود گذاشتیم تو خونه های جعبه.
در مورد 3 تصویر اول هرچی گشتم تصویری از اصل جعبه های شانسی پیدا نکردم، واسه همین خودم اومدم تصویرسازی کردم از اونچه توی ذهنم مونده بود امیدوارم عکس ها شبیه شده باشن.
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
خاله بازی
یادمه یه بار با یکی از دوستام (هاشم) یه بچه مارمولک گرفتیم گذاشتیم توی یه جعبه کبریت خالی بعد کادوش کردیم رفتیم دادیم به یکی از دخترای همسایمون که داشت با دوستاش خاله بازی می کرد.
هیچی دیگه... بچه بودیم... دست خودمون که نبود آخه.
-
یه زمانی هم چمن هارو میکندیم میذاشتیم لای پلاستیک بعد با سنگ میزدیم لبه های پلاستیک رو بهم پرس میکردیم میبردیم به دخترایی که خاله بازی میکردن به عنوان سبزی بسته بندی شده می فروختیم... میخواین باور کنین میخواین نکنین ولی پول یک کیلو سبزی رو میگرفتیم ازشون.
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
کدوم قسمت از سریال داستانی قصه های مجید رو بیشتر دوست داشتین؟
من خودم با اون قسمت میگو حال میکردم
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
سریال نیمه عروسکی و نوستالژیک چاق و لاغر
یادتونه این سریال رو؟ من توی این سریال با وسیله ای به نام بومرنگ آشنا شدم
یک ژیان هم داشتن که خودش بدون راننده حرکت می کرد. اسمش چی بود؟؟؟...
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...
توضیح کلی :
پاک کن قدیمی 6 رنگو کسی یادش هست؟ مخصوصا مکعبیش که به مرور زمان گرد میشد...
تصویر اصلی :
(تصویر شماره 1)
ادامه مطلب ...